خیلی سخته چیزی رو كه تا دیشب بود یادگاری
صبح بلند شی و ببینی كه دیگه دوستش نداری
خیلی سخته كه نباشه هیچ جایی برای آشتی
بیوفا شه اون كسی كه جونتو واسش گذاشتی
خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا
میسوزونه گاهی قلبو زهرتلخ بعضی حرفا
خیلی سخته اون كسی كه اومد و كردت دیوونه
هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمیمونه
خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه
نكنه چیزی كه ریختی پای عشق اون حروم شه
خیلی سخته اون كسی كه گفت واسه چشمات میمیره
بره و دیگه سراغی از تو و نگات نگیره
خیلی سخته كه عزیزی یه شب عازم سفر شه
تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه